زهرا سادات گل زندگي ما

دختركم در  5 ماهگي براي گرفتن دستش را بلند كرد 7 ماهگي روز عيد فطر اولين دندون سر زد 13 ماهگي اولين قدمهاش را تنهايي برداشت ... .... ...... ...

زهرا گلم به شدت به طلا علاقه نشون مي ده پريشب انگشترهاي مامانجان را دستش كرده البته دو تا انگشت را كرده توي انگشتر و مرتب راه مي رفت در حالي كه دستهاش را جلو گرفته و مي خنده مي گه ديدي ديشب هم دستبند خودش را به همه نشون مي داد و مي گفت ببين مامان جان مال دنيا ارزش نداره  ...

گلم فرهنگ لغاتش روز به روز تكميل تر مي شه : اوغ = دوغ            به به = غذا و هر چيز خوردني مامان = مامان     عمه= عمه و همه كسايي كه ازشون خوشش بياد گاهي وقتها مامانش هم همين طور بابا= بابا             بابادا=باباجان   اده = بده           مامان دي = مامان جان اگير=بگير            ايش = كيش اشين=بشين       ايا = بيا اكن = نكن          خو = خواب ...

گل نازم اولين جمله زندگيش را گفت : آب بده   ...

زهرا خانم در حال درآوردن دندان نيش است  گاهي بداخلاقي مي كنه و يك كم هم تب داره . ديشب با باباجان تنها بوده و وقتي مامانش از بيرون اومده،  باباجان به علت 1 ساعت بغلي دادن كمرشون خم شده بوده  ...