زهرا ساداتزهرا سادات، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

زهرا سادات گل زندگي ما

شیطونی های بچه گانه

1393/5/19 12:46
نویسنده : زهره
148 بازدید
اشتراک گذاری

دخترک دیگه داره روز به روز شیطون تر می شه

اولین مسافرت مشهد را رفتیم سه نفری اونجا 1.5 درجه تب داشت که با شیاف هم کم نمی شد آخر با اون بدن تب دار رفتیم حرم و خود امام رضا کمک کردند خوب شد.محبت

موقع برگشت این قدر توی فرودگاه شیطونی کرد و کالسکه بچه ها را می خواست یا می خواست تو بغل بقیه بچه ها بخواب و بوسشون کن قه قهه یا تنهایی بره هرجا که دلش می خواستتعجب که بابایی اعلام کرد دیگه مسافرت نمی ره .غمگین

از فعالیت های حدیدش هم این که توی یک شب در حالی که می خواستیم بریم مهمونی اول یک فنجان شکست تعجب وقتی جاروکشی تمام شد خواستیم بریم در ویترین اتاق خواب را باز کرد و شیشه قلب مامان که هدیه دوستام بود و دو تا مجسمه سنگی شکستغمگین که در نتیجه خونه کامل بوی نفت گرفت و پر از خرده سنگ و شیشه شد . همون موقع از ترس روی شیشه ها دوید تا بیاد بغل من و خدا کلی رحم کرد که جوراب ضخیم پوشیده بودترسو هرچند قشنگ ترین جورابش که از مالزی اومده بود  چون بوی نفت گرفت از دست رفت.قهر

بعد هم در اتاق باز وقتی می خواست بیاد داخل زمین خورد ، این شد که ما دیر رسیدیم مهمونی و خودش هم نیم ساعت از ترسش هیچی نمی گفت خندونک

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

ابجی سجا
20 مرداد 93 15:11
تنها چیزی که از فردا میدانم این است که خدا قبل از خورشید بیدار است از او میخواهم که قبل از همه در کنار تو باشد و راه را برایت هموار کند !